تماس: [email protected]
مخمس محترم عبدالغفورامینی بر غزل دکتر بسم الله شريفى(مؤسس و دبیرکل بنیاد جهانی سبزمنش)
به گوش جان من اين حرف قهر آميز تكراريست
عبث بانام صلح اين جمله جست وخير تكراريست
به من اين صلح بى مفهوم وقهر انگيز تكراريست
به جـــانم دردِ نـــــامردیِ این پاییـــز تکراریست
بمن این شعر و شور و شربت و تجویز تکراریست
فريبم دادى و افتاده برخاك است تيرمن
اميدم نيست روز وصل سهل آيد به گير من
فتیری هم نخواهد داد این نارس خمیرمن
تـو آن رویایِ بــی رنگی، سراسر در ضمیر من
حضورت در حـریمم مثل یک چنگیز تکراریست
چه دردم ميخورد اين لطف با محنت عجين تو
چه سازم با تغافل ها و بغض وكبرو كين تو
ز يادم كى رود آن شكوه هاى آخرين تو
نـــشد بـــاری بیـــاسایم ازین درد حــــــزین تو
ز بس زخمم زدی این وصل و این پرهیز تکراریست
فقط نام محبت است ديگر نيست جز غمها
شده در قسمتم نامهربانى زحمت بيجا
همه باهم خوش اند اما من بى ياور وتنها
نگـــاهت تار و پــــودم را زده ست آتش چه بیپروا
ولی باور نخواهم کرد، کــیـن خونریز تــکراریست
من هستم گوشه اى با يك دل بيمار و سودايى
همه از عشق تو برمن رسيده دردو رسوايى
به ناحق ميكشم بار غمت را با شكيبايى
نمـــــی خـــواهم که برگردم شـدم همگام تنهایی
خـــــیالم را به خود بستم ولی این نیز تکراریست
عبدالغفورامینی/ جدى ١٤٠١ شهر لوند سويدن